من از کجا؟ حبس از کجا؟
دیروز برای کل تیم یک ارائهی دو ساعتهی فنی دادم، یعنی احتمالا مبسوطترین ارائهای بود که در عمرم انجام دادهام، از پایاننامه و پروژهها و چیزهای دیگر هم طولانیتر، و خب همه خوششان آمد و تحسینم کردند، این برای منی که کمتجربه و تازهوارد هستم در این تیم واقعا مایهی مباهات بود، و بله، امروز به مباهات گذشت و نکتهی مهمتر این است که زندگی غیرکاریام دور شدم و این برای منی که زندگیام غیر از ابعاد شغلیاش چیزی شبیه به یک مرداب نازیباست واقعا خوب است. اینکه نمینوسم به این خاطر است که حوصله و توان نوشتن ندارم، اما این کودک خشمگین درونم گاهی آنقدر درونم فریاد میزند که امانم بریده میشود. میخواهم فریاد بزنم و وجود خودم را به آدمها گوشزد کنم، واقعا دوست دارم از آدمها راجع به یک چیزهایی تصدیق دریافت کنم، دوست دارم یک آدمهایی ریشههای بعضی زخمهای مرا درک کنند. دوست دارم فریاد بزنم، دوست دارم خیلی چیزها بگویم که نگفتنشان مثل یک گلولهی لجن راه گلویم را بسته است.
- ۰۳/۰۲/۱۹
خیلی دوست دارم بدونم چته...
ماجرای نافرجام؟
پیروزی در حرفه ات، بسیار کراش النساء
می باشد