آسمانجل
يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۰ ب.ظ
چیزی به معنای عاطفه که در زندگیام نیست، بعد از شاید مثلاً یک سال تازه کمی یاد گرفتم که بدون «عاطفه» هم زندگی کنم، شاید مثلاً اگر الان از من بپرسند روزی دختر دار شدی دوست داری اسمش چی باشد بگویم عاطفه... عاطفه، کنار اسمهای قبلی که آرزو داشتم برای دختران نادیدهام؛ مینو و لیلا...
تازه داشتم تلاش میکردم دوباره اینجا بنویسم، میدانید، من اساسا با پارادایم «جل و پلاس جمع کردن و رفتن» خیلی رفیقم، خیلی جاها و آدمها را دوست داشتهام و در آخر جل و پلاسم را جمع کردهام و رفتهام، من همیشه آسمانجل بودهام، یک پرسهزن تمام عیار...
زیاده جسارت است.
- ۰۳/۰۴/۱۷