دختران گروه کر
امروز پشت فرمان که بودم گروه کر دختران با شادی زایدالوصفی میخواندند که «گفتم به خدا قهر گناهه، دل منتظره چشم به راهه، ای من به فدات ناز نکن تو، با چشم سیات ناز نکن تو»، آه، این دخترها تبحر خاصی داشتند شعرهای غمگنانه را شاد اجرا کنند، یاد آهنگ رشیدخانشان افتادم، آدم نمیداند غمگین شود یا بشکن بزند و دستهایش را در هوا تکان بدهد به نشانهی رقص، که رشیدخان، سردار کل قوچان مرده و اسمر خانم، همسرش، در رثایش شعر گفته؛ رفتی نگفتی للو یه یاری دارم لو؟!
یک عالمه چیز برای نوشتن داشتم که خب تا به پشت کیبورد برسم، از چون منی عجیب نیست که فراموش شوند.
دیروز همکاری پرسید تو ساوندکلادپرسن هستی یا اسپاتیفایپرسن، خوشحال شدم که بالاخره یکی دیگر هم به دیدهی انسانشناسانه به این دو نرمافزار نگاه کرده، گفتم معلوم است! اسپاتیفای مثل یک شهر با آسمانهای خراشیده میماند، من اصلا آن تو دوام نمیآورم، من در روستای ساندکلاد است که میتوانم زندگی کنم، آنجا که آهنگهای عتیقه پیدا میشود، آنجا که هنرمندان مستقل موسیقیهای کم رونق و بی های و هوی منتشر میکنند، آنجا که خودمانیست و هر کسی هر فایلی که دم دستش بیاید آپلود میکند.
دلم برای کتاب داستانی خواندن تنگ شده، حیف مظاهر زندگی مدرن و این دلمشغولیها و نگرانیها آنچنان بر نحیفِ روحم چنبرهزدهاند که تا میآیم برای یک کاری از این جنس زمان بگذارم، میگویند رها کن که دیر شده! که آخر بی مروتها چی دیر شده؟ دنیا لنگ تو مانده یا خرس دنبالت کرده؟ یکجا آرام بگیر و بنشین زندگی را آرام مزهمزه کن دیگر!
- ۰۳/۰۲/۰۶
فقط یه شرقی غمگینه که سوندکلودپرسنه و ترانه رشیدخان هم تو یه پلیلیستی تو سوندکلودش ذخیره کرده که هرازگاهی گوش کنه.:)) و دلش اسلولایف هم میخواد. لعنتی تو ننویس. هرچی مینویسی انگار خودمم. حتی خط خط ترانههایی که میاری یه روزی یه جایی ورد زبونم بوده. :| ایتس گتینگ کریپی.